ورودی های جدید از ما نشنیده بگیرید!/ بعله خدمتتون عارضم که.ایشون خعلی با کلاس تشریف دارن .اول مهر رو می گم. اصلا واسه خودش برو بیایی داره که نپرس! اول مهر از اون دسته تاریخ هایی هست که آدم نباید راحت از کنارشون بگذره و اصلا نمی تونه که بگذره .و کلا هم قضیه ی خعلی پیچیده ای داره . اول مهر برای کلاس اولی ها سی و یک شهریور و برای دانشجو ها هفته ی دوم مهره و اصلا از قدیم گفته اند یه اول مهره و یه دانشجو! نه اینکه اول مهر، اول مدرسه ها نباشه ها.نه! کور شه چشم اون کسی که نتونه خوشی(؟!) بچه مدرسه ای ها رو تو این روز ببینه!

خوشحالی کاذب یک عده کلاس اولی مازوخیسم!

اما خوب,ما دانشجو ها یه جور دیگه ای به این روز ارادت داریم. از شیرینی خواب تا لنگه ظهرش اونم بعد از کلی دوندگی واسه خوابگاه بگیر تاااااااا لذت دو دره کردن کلاس ها که با دنیا عوضش نمی کنیم , تک تکشون برامون عزیزه.

مسئله ای لاینحلی که در مورد این روز وجود داره و حتی انیشتین هم نتونست جوابی براش پیدا کنه , قضیه ی نسبیت روز اول مهره که می تونه از یه روز تا یه هفته و به روایتی دو هفته بسط پیدا کنه !

از شگفتی های دیگه ی این روز اینه که حال و هوای پاییزی-تابستانی-بهاری داره!بعله! یه همچین روزیه اول مهر. دانشجویان عزیزی که میان سر کلاس (داریم مردم؟!) توی این روز هنوز حال و هوای تابستون و تعطیلات رو دارن و وقتی میان سر کلاس ذهن مبارکشون هنوز کامل لود نشده از اون طرف بعد از سه ماه دلتنگی دوباره دیدار هاشون تازه شده که این خودش کان هو روزهای بعد از سیزده بدره. بالاخره بعد از اینکه اول مهر -که گزارش شده در بعضی نقاط حتی تا هفته ی سوم ترم هم ادامه پیدا کرده - نرم نرمک رضایت می ده که بره؛ می رسیم به بحث شیرین روز دوم مهر!

یعنی دوره ای که دانشجو های عزیز کم کم از خواب زمستونی شون بیدار می شن و همچین یه تی به خودشون می دن. مممممثلا مممممکنه جزوه هایی رو که اساتید اول ترم معرفی کرده ن تهیه کنن. ولی خدای نکرده زبونم لال حتی محض چک کردن کیفیت فتوکپی ها هم کسی لای این جزوات رو باز نمی کنه.

بعله. از اونجا که فقط اول مهره که این قدر مهمه و این قدر واسه خودش دبدبه و کبکبه داره و به جای یه روز ,چند روز طول می کشه, بقیه روزهای ترم به همون سرعتی که دانشجو جماعت از کلاس جیم می زنه ,خعلی تکراری , یکی یکی سپری می شن و خعلی زود ایام کذایی آخر ترم میان سراغ دانشجو و به این ترتیب , این گونه ی شاد از بچه ی آدم که توپ هم تش نمی داد ,مجبور می شه برای پاس کردن امتحانات ولو به صورت ناپلئونی , به سخیف ترین کارها از خوندن جزوه ها گرفته تا گوش دادن به صحبت های استاد اونم بعد از تایم ناهار تن بده، که گفته می شه این دومی بعد از کار توی معدن سخت ترین کار دنیاست. این موجود مفلوک همه ی این کارها رو می کنه تا عجالتا یه نمره ای بیاره و به این ترتیب, آخر ترم هم بالاخره به هر جون کندنی که شده , و با همه ی خوبی ها و بدی هاش تموم می شه.

هشت ترم - یا شاید هم برای بعضی ها که دل کندن از دانشگاه براشون خعلی سخته- نه ترم,حتی زودتر از سرعت پر شدن کلاس های تربیت بدنی ؛ به همین منوال می گذره. خو خاص ترین نسل جامعه به عادی ترین حالت ممکن روزشون رو شب می کنن تا اینکه فارغ التحصیل شن و دانشجویی رو مثل رخت و لباس جشن فارغ التحصیلی از تنشون می کنن و میندازنش توی همون دانشگاه .

اما کاش می فهمیدیم که حتی بعد از فارغ التحصیلی ما بازهم دانشجو می مونیم. کاش می فهمیدیم که بازهم در دانشگاه زندگی ,شاگردیم .و ای کاش می فهمیدیم که باید حداقل این چند ترم باقی مونده از عمرمون رو با معدل الف پاس کنیم.

کاری از گروه نشریه کانون مهدویت دانشگاه فردوسی مشهد

ارباب جزوه ها

دانشجو ,کلاس ,خعلی ,مهره ,دانشگاه ,هفته ,فارغ التحصیلی ,واسه خودش
مشخصات
آخرین مطالب این وبلاگ
آخرین جستجو ها